همچون کرگدن تنها سفر کن. چوب را برای هر آنچه زندگی میکند به دور افکن و کسی را با آن میازار. چون عشقی برای فرزند نه؛ پس چگونه عشقی برای دوست؟! همچون کرگدن تنها سفر کن. به سان فیل که وقتی میلش به گوشه جنگل کشد گله را رها میکند؛ وچون نیلوفر بی آلایش آب
...همچون کرگدن تنها سفر کن
3 Comments:
چشم ها را بايد شست جور ديگر بايد ديد
چشم ها را بايد بست زير باران بايد رفت
فكر را خاطره را زير باران بايد برد
با همه مردم شهر زير باران بايد رفت
دوست را زير باران بايد ديد
عشق را زير باران بايد جست
هركجا هستم باشم
اسمان مال همه است
پنجره فكر هوا عشق
زمين مال همه است
گفتي چشمها را بايد شست...شستم...
گفتي جور ديگر بايد ديد....ديدم....
گفتي زير باران بايد رفت....رفتم
ا او نه چشم هاي خيس و شسته ام را ،نه نگاه ديگرم را ، هيچكدام را نديد فقط در زير باران با طعنه اي خنديد و گفت:ديوانه ي باران زده!!!
در همه جا آزاد، تک و تنها،
و به این و آن نیک خرسند:
خطرها را بیباک به جان خریدار،
به کردار کرگدن تنها سفر کن.
گرما و سرما، گرسنگی و عطش،
باد، آفتاب، صفِ مگسان، ماران:
با غلبه بر یکی و همهء اینان،
به کردار کرگدن تنها سفر کن
از شادی ها و دردها
نشاط ها و رنج های از پیش شناخته روگردان باش؛
یکسانی و آرامش را یافته، پاک،
به کردار کرگدن تنها سفر کن
در تلاش یافتن دورترین مقصد،
نه در اندیشه سست، و نه در راه ها تن آسان،
در آغاز نیرومند، استوار، پایدار.
به کردار کرگدن تنها سفر کن
چون شیر بی باک از آوازها،
چون باد نه در بند دام،
چون نیلوفر بی آلایش آب،
به کردار کرگدن تنها سفر کن.
و آزاد از شهوت، فریب و کینه
بندها را گسسته،
به هنگام از میان رفتن زندگانی بی هراس،
به کردار کرگدن تنها سفر کن.
مردمان خدمت می کنند و به قصدی همراه می آیند:
در این زمانه دوستانی که چیزی چشم[از تو] نداشته باشند اندکند:
مردمان در مرادهای خودپسندانه دانا، ناپاک اند.
به کردار کرگدن تنها سفر کن.
بودا
Post a Comment
<< Home