Simple

Saturday, October 14

بهار



آب زنيد راه هين که نگار می رسد مژده دهيد باغ را بوی بهار می رسد

راه دهيد يار را ، آن مه ده چهار را کز رخ نور بخش او نور نثار می رسد

چاک شده ست آسمان،غلغله ای ست در جهان عنبر و مشک می دمد ،سنجق يار می رسد

رونق باغ می رسد، چشم و چراخ می رسد غم به کناره می رود ، مه به کنارمی رسد

تير روانه می رود ، سوی نشانه می رود ما چه نشسته ايم پس؟شه زشکار می رسد

باغ سلام می کند سرو قيام می کند سبزه پياده می رود ، غنچه سوار می رسد

خلوتيان آسمان تا چه شراب می خورند ! روح خراب و مست شد، عقل خمار می رسد

چون برسی به کوی ما،خامشی است خوی ما زان که زگفت و گوی ما، گرد و غبار می رسد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home