قیلوله ناگزیر در طاق طاقی ِ حوضخانه، تا سالها بعد آبی را مفهومی از وطن دهد.
امیر زاده ای تنها با تکرار ِ چشمهای بادام ِ تلخش در هزار آئینه شش گوش ِ کاشی. لالای نجوا وار ِ فـّواره ای خرد که بروقفه خواب آلوده اطلسی ها می گذشت تا سالها بعد آبی را مفهومی ناآگاه از وطن دهد.
امیر زاده ای تنها با تکرار چشمهای بادام تلخش در هزار آئینه شش گوش کاشی.
روز بر نوک پنجه می گذشت از نیزه های سوزان نقره به کج ترین سایه، تا سالها بعد تکـّرر آبی را عاشقانه مفهومی از وطن دهد طاق طاقی های قیلوله و نجوای خواب آلوده فــّواره ئی مردد بر سکوت اطلسی های تشنه، و تکرار ِ نا باورِ هزاران بادام ِتلخ در هزار آئینه شش گوش کاشی سالها بعد سالها بعد به نیمروزی گرم ناگاه خاطره دور دست ِ حوضخانه. آه امیر زاده کاشی ها با اشکهای آبیت
آتش عشقم بسوخت خرقه طاعات را سیل جنون در ربود رخت عبادات را مسئله عشق نیست در خور شرح و بیان به که به یک سو نهند لفظ و عبارات را دامن خلوت ز دست کی دهد آنکس که یافت در دل شبهای تار ذوق مناجات را هر نفسم چنگ و نی از تو پیامی دهد پی نبرد هر کسی رمز و اشارات را جای دهید امشبم مسجدیان تا سحر مستم و گم کرده ام راه خرابات را خاک نشینان عشق بی مدد جبرئیل هر نفسی میکنند سیر سماوات را دوش تفرج کنان خوش ز حرم تا به دیر رفتم و کردم تمام سیر مقامات را غیر خیالات نیست عالم و ما کرده ایم از دم پیر مغان رفع خیالات را بر سر بازار عشق کس نخرد ای عزیز از تو به یک جو هزار کشف و کرامات را وحدت از این پس مده دامن رندان ز دست صرف خرابات کن جمله اوقات را
Blue, is this post for those who can speaks “فارسى “? If this is the case I guess I have to wait at least a year studying “فارسى “so I can be able to post my comments:) So be kind and translate the title. "Never be without love or you will be dead, die with love and remain alive"
“You came to me in that hour of need When I was so lost, so lonely You came to me took my breath away Showed me the right way, the way to lead You filled my heart with love Showed me the light above Now all I want Is to be with you You are my one true love Taught me to never judge Now all I want Is to be with you”
Re blue: "I don't know". This is not an answer :) In my humble advice you should start searching inside yourself to find the answers, by doing this you will be able to break "the barriers" you have built and enjoy the feeling of love and being in love. You need to be bold..Are you? :):)
“He who does not see the angels and devils in the beauty and malice of life will be far removed from knowledge, and his spirit will be empty of affection.”
الهى ما فى الوجود سواك رب يعبد كـلا ولا مولى هناك فيقصــــد يـامن له عنت الوجوه باسرهــا رهبــا وكل الكائنــات تـوحد انت الاله الواحـد الحـــق الذى كــل القـلوب له تـقر وتشـهد
19 Comments:
- زان مي عشق كران پخته شود هر خامي
گرچه ماه رمضان است بياور جامي
قیلوله ناگزیر
در طاق طاقی ِ حوضخانه،
تا سالها بعد
آبی را
مفهومی از وطن دهد.
امیر زاده ای تنها
با تکرار ِ چشمهای بادام ِ تلخش
در هزار آئینه شش گوش ِ کاشی.
لالای نجوا وار ِ فـّواره ای خرد
که بروقفه خواب آلوده اطلسی ها
می گذشت
تا سالها بعد
آبی را
مفهومی
ناآگاه
از وطن دهد.
امیر زاده ای تنها
با تکرار چشمهای بادام تلخش
در هزار آئینه شش گوش کاشی.
روز
بر نوک پنجه می گذشت
از نیزه های سوزان نقره
به کج ترین سایه،
تا سالها بعد
تکـّرر آبی را
عاشقانه
مفهومی از وطن دهد
طاق طاقی های قیلوله
و نجوای خواب آلوده فــّواره ئی مردد
بر سکوت اطلسی های تشنه،
و تکرار ِ نا باورِ هزاران بادام ِتلخ
در هزار آئینه شش گوش کاشی
سالها بعد
سالها بعد
به نیمروزی گرم
ناگاه
خاطره دور دست ِ حوضخانه.
آه امیر زاده کاشی ها
با اشکهای آبیت
جام رو بی خیال شو !
دیــــروز به تــــــــوبــه ای شکستم ساغر
امــــروز به ســـاغــــری شـــکستم توبه
عهد کردم که دگر می نخورم به جز از امشب و فردا شب و شب های دگر هم...
گر می فروش حاجت رندان روا کند ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند
آتش عشقم بسوخت خرقه طاعات را
سیل جنون در ربود رخت عبادات را
مسئله عشق نیست در خور شرح و بیان
به که به یک سو نهند لفظ و عبارات را
دامن خلوت ز دست کی دهد آنکس که یافت
در دل شبهای تار ذوق مناجات را
هر نفسم چنگ و نی از تو پیامی دهد
پی نبرد هر کسی رمز و اشارات را
جای دهید امشبم مسجدیان تا سحر
مستم و گم کرده ام راه خرابات را
خاک نشینان عشق بی مدد جبرئیل
هر نفسی میکنند سیر سماوات را
دوش تفرج کنان خوش ز حرم تا به دیر
رفتم و کردم تمام سیر مقامات را
غیر خیالات نیست عالم و ما کرده ایم
از دم پیر مغان رفع خیالات را
بر سر بازار عشق کس نخرد ای عزیز
از تو به یک جو هزار کشف و کرامات را
وحدت از این پس مده دامن رندان ز دست
صرف خرابات کن جمله اوقات را
Blue, is this post for those who can speaks “فارسى “? If this is the case I guess I have to wait at least a year studying “فارسى “so I can be able to post my comments:) So be kind and translate the title.
"Never be without love or you will be dead, die with love and remain alive"
"Your task is not to seek for love, but merely to seek and find all the barriers within yourself that you have built against it."
why did you build barriers within yourself against it, Blue?
Anonymous:this is a good question?
“You came to me in that hour of need
When I was so lost, so lonely
You came to me took my breath away
Showed me the right way, the way to lead
You filled my heart with love
Showed me the light above
Now all I want Is to be with you
You are my one true love
Taught me to never judge
Now all I want Is to be with you”
I don't know
Mi vida loca!!!!
Re blue: "I don't know". This is not an answer :)
In my humble advice you should start searching inside yourself to find the answers, by doing this you will be able to break "the barriers" you have built and enjoy the feeling of love and being in love.
You need to be bold..Are you? :):)
there is always a reason, Blue, and there is no such answer like "I don't know" :) Of course you do! ;)
Anonymous: 100% I agree with you:):)..
“He who does not see the angels and devils in the beauty and malice of life will be far removed from knowledge, and his spirit will be empty of affection.”
"Maybe a part of God
Is still hiding in a corner of your heart
Our devotion has yet to reveal."
الهى ما فى الوجود سواك رب يعبد
كـلا ولا مولى هناك فيقصــــد
يـامن له عنت الوجوه باسرهــا
رهبــا وكل الكائنــات تـوحد
انت الاله الواحـد الحـــق الذى
كــل القـلوب له تـقر وتشـهد
Post a Comment
<< Home