Simple
Thursday, July 27
Thursday, July 20
رود
رود
خویشتن را به بستر تقدیر سپردن
و با هر سنگریزه ای رازی به نارضایی گفتن
!زمزمۀ رود چه شیرین است
از تیزه های غرور خویش فرود آمدن
و از دل پاکی های سرفراز انزوا به زیر افتادن
با فریادی از وحشت هر سقوط
!غرش آبشاران چه شکوهمند است
و همچنان در شیب شیار
فروتر نشستن
و با هر خر سنگ
به جدالی برخاستن
چه حماسه ای ست رود
چه حماسه ای ست
Saturday, July 15
Friday, July 7
آتش
یک شب آتش در نیستانی فتاد سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
شعله تا مشغول کار خویش شد هر نی ای شمع مزار خویش شد
نی به آتش گفت کاین آشوب چیست مر تورا زین سوختن مطلوب چیست
گفت آتش بی سبب نفروختم دعوی بی معنیت را سوختم
زان که می گفتی نی ام با صد نمود همچنان در بند خود بودی که بود
با چنین دعوی چرا ای کم عیار برگ خود می ساختی هر نو بهار
مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است
شعله تا مشغول کار خویش شد هر نی ای شمع مزار خویش شد
نی به آتش گفت کاین آشوب چیست مر تورا زین سوختن مطلوب چیست
گفت آتش بی سبب نفروختم دعوی بی معنیت را سوختم
زان که می گفتی نی ام با صد نمود همچنان در بند خود بودی که بود
با چنین دعوی چرا ای کم عیار برگ خود می ساختی هر نو بهار
مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است